کتاب پایه دوم : تقويت هوش با تمرین شطرنج

paye2

تقويت هوش ديداری است! با دانستن قواعد بازی می توان قابليت تصور و تجسم نوآموزان را ارتقاء داد. تجسم پایه اصلی بازی شطرنج است! بدون داشتن مهارت های تجسم سازی و خلق رابطه های ذهنی چگونه می توان شطرنج بازی کرد؟ ایده ها از تجسم پوزيسيون ها بوجود می آيند!
لذا تصور و تجسم وضعيت های ساده تا دشوار در شمار زيادی دياگرام تمرين می شود. با دانستن چند قاعـده ساده شطرنج، عموم کسانـی که خواهان تمرکز و دقت بيشترند می توانند از اين کتاب با روشی اصولی بهره ببرند.

 

شطرنج به عنوان هوش و تمرکز

مبانی شطرنج را می توان به قواعد درک زبان تشبيه کرد.
برای آموختن يک زبان اساس فعاليت های عقلی ما بر پايه گوش کردن و حس شنوايي است ولی در شطرنج حس بينايي جايي برجسته دارد و سهمی اساسی ايفا می کند.
به اين ترتيب درست ديدن و تصور کردن – تجسم – وضعيت ها به طور کلی آن فنی است که بايد گام به گام فراگرفته شود. منظور ما از درست ديدن، نگاه کردن است. عمل ديدن خود به خودی و واکنشی است و فرآيند فيزيولوژی ديدن در سلسله اعصاب بدن انسان به شکل خودکار است. همه ما به آسانی و به طور طبيعی می بينيم! اين توصيف از فعل ديدن به هيچ وجه کافی نيست و به درد شطرنج نمی خورد و مانند آن است که از يک قطعه عظيم يخ شناور به قسمت بيرون از آب اشاره کنيم و بخش بزرگتر آن را در زير آب ببينيم.1

نگاه کردن عملی ارادی است و کاوشی بصری محسوب می شود. نگاه کردن علاوه بر ديدن اشياء به روابط آنها نظر دارد و به نحوی توانايي در فهم و معنی بخشيدن به اطلاعاتی است که از طريق چشم ها دريافت می شود. تفاوت ديدن و نگاه کردن را می توان مشخص تر نمود :

در اين دياگرام مهره های سفيد و سياه ديده می شوند. (ديدن)
حال آنکه شاه سياه مات است. (نگاه کردن)

جاکوب برونوفسکی، رياضيدان و فيلسوف برجسته در کتاب «سرچـشمه های دانش و تخيل» می نويسد : «توانايي های ما در زمينه حافظه و تخيل، نمادسازی و نشانه گذاری همه مشروط به قوه بينايي هستند. بينايي بر اين گونه تسلسل ها و چگونگی تفکر درباره آنچه در ذهن پديدار می شود، غلبه دارد.»

 

با اين توضيحات می توان پی برد که کار چشم بخشی از ذهن است و «نگاه کردن» بيشتر مربوط به فعاليت های مغز است تا چشم.

پژوهشگران برجسته در کشورهای مختلف مانند فورستر از آلمان، پوتزل از اتريش و پنفيلد از کانادا بر اين باورند که : «هر انسانی تعداد بی شماری از علائم را از محيط اطراف خود دريافت می کند. انعکاسی که اين محرک ها در شبکيه چشم به وجود می آورد از طريق رشته های عصبی بسيار باريکی به نواحی پس سری قشر مخ – که منطقه بينايي قشر مخ است- انتقال داده می شود. در اينجا تصوير بينايي به ميليون ها جزء تشکيل دهنده اش شکسته می شود زيرا ياخته های عصبی کارکردهايي تخصصی دارند. برخی ياخته ها جزئي ترين تفاوت رنگ را تميز می دهند، برخی ديگر فقط به خطوط صاف، منحنی يا شکسته پاسخ می دهند و باز گروهی ديگر از ياخته ها نسبت به حرکت از محيط به طرف يک مرکز، يا برعکس از خود پاسخ نشان می دهند. اين قشر «قشر بينايي اوليه» در واقع آزمايشگاهی جالب توجه است که تصويرهای جهان بيرونی در آن، به ميليون ها جزء تشکيل دهنده شان تجزيه می شوند. مجاور اين منطقه بخش ديگری قرار دارد که متخصصان آن را «قشر بينايي ثانويه» می خوانند. ياخته های اين ناحيه که در سر تا سر لايه فوقانی قشر مخ پراکنده اند محرک های بينايي را که از «قشر بينايي اوليه» به آنها رسيده است به گروه های کامل و پيچيده ای به نام طرح های پويا تبديل می کنند. اين ياخته ها تک تک مشخصات اشياء مشاهده را به ساختارهای کامل و متنوعی تبديل می کنند. (به نقل از کتاب «جهان گمشده و جهان بازيافته» اثر الکساندر رومانوويچ لوريا ترجمه حبيب اله قاسم زاده – دکتر رامين مجتبايي)

اين تحقيقات نشان می دهد که حجم فعاليت های عقلی تاچه اندازه بر چشم ها اتکا دارد و اساساً بسياری از جلوه های هوشمندی مانند فکر کردن، فهميدن و مشاهده کردن بستگی به فهم ديداری دارند. به همين دليل بازي شطرنج برپايه حس بينايي فعاليتی عقلی و در حوزه هوش ديداری است. هوش ديداری توانمندی ما در درک پديده های ديداری است. توانايي تفکر با تصاوير و يا به طور خاص با مهره و پوزيسيون هاست و تفاوت آن با هوش به طور کلی در ويژگی بی واسطه آن است.

نوآموزان با ويژگی های تفکر ديداری ناآشنايند! اين درست است که می توان پس از بازی های فراوان به صورت نسبی بر بازی خود تسلط يافت، اما اين عمل ناخودآگاه اتفاق می افتد و به شيوه ای مطلقاً ساختاری بازی می شود. چيزی شبيه سخن گفتن کودکان که بدون آموزش دستور زبان گفتگو می کنند. آنها نمی توانند بخوانند و بنويسند و يادگيری زبان را در حد مکالمه روزمره می دانند ولی به طور کلی سواد ندارند که از امکانات بسيار متنوع کلام برای بيان افکار و احساسات خود استفاده کنند. بر اين قياس می توان استنباط کرد که افرادی بدون داشتن سواد ديداری شطرنج بازی می کنند. اين سطح از بازی به ميزان همان سطح از محاوره کودکان است. سواد ديداری در شطرنج آموختنی است و نياز به تعريف، تمرين، مشاهده و بازی دارد.

سواد ديداری در شطرنج از ابزارها و نشانه های هوش ديداری است. توانايي ساختن و فهميدن پوزيسيون ها و الگوهای مؤثر در بازی است و مفاهيـم، اصول، قواعد حاکم بر مهره ها و حـرکت ها، فنون و يا تکنيک های متنوع مراحل مختلف بازی را در برمی گيرد. فهم اين قواعد تقريباً همان اهميتی را دارد که صرف و نحو در ساختن جملات دارد. اين ذات بازی شطرنج است که رابطه گسترده ای ميان هوش و پوزيسيون ها بوجود می آورد.

تفاوت نقش شطرنج در افزايش هوش ديداری با ساير بازی های فکری را می توان ارزيابی کرد. مثلاً در بازی فکری «جورچين» شما بايد قطعات موجود در تصوير را در کنار هم بچينيد و به شکل يک مربع در آوريد.

7

مشابه اين مسئله تمرينات منظمی در درس ها داريم مثلاً :

5

در اين دياگرام مهره ها را به نحوی جابجا کنيد که شـاه سياه مات گردد. در اين مـسئله پوزيــسيون نهايـي ما يـک وضعيت ذهنی است که دو مشخـصه دارد : 1- کيـش شـاه و 2- عدم فرار آن. در مسئله قبل پاسخ مشخص و مربع است ولی در اينجا پاسخ مشخص نيست فقط مشخصه های آن معلوم اسـت. به جای اشـکال هندسـی که اضلاع شــان راهنمـای حل مسئله اند حرکات مهره ها و طـرز رابطه آنها با يکديگـر قرار دارد که پوزيسيون مات را را به وجود می آورد. در واقع برمبنای تفکر ديداری «طرح» در شطرنج يعنی استفاده ی خاص از مهره ها.

بنابراين برای آموزش سواد ديداری همانند ياد گرفـتن خواندن و نوشتن بايد از پايه شروع کرد و الفبا را آموخت. از اين لحاظ کتابی که در دست داريد در دو بخش تدوين شده که بخش اول آن در واقع ويرايشــی بر درس ها و تمـرينات کتاب «شطرنج و درک مسائل بنيادی – پايه 2» است و بخش دوم با مسائلی نوين راهنمای شما برای آموزش و بيان سواد ديداری است.

دانش دادگر – فروردين 94

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *